جاذبه هاي ايران

مجموعه اطلاعاتي كه در اين سايت وجود دارد، درباره جاذبه هاي زمين شناسي و طبيعي و همينطور تاريخي ايران است. همچنين سعي شده تا در اين سايت اطلاعات مستند و ترجيحاً با ذكر منبع داده شود تا افرادي كه ميخواهند از اين داده ها استفاده كنند از صحت اين مطالب مطمئن باشند.

Thursday, November 30, 2006

درياي مازندران - خزر (Caspian Sea) - شماره دوم

در قسمت دوم از اطلاعات مربوط به درياي مازندران (كه به اشتباه درياي خزر ناميده مي شود) به ارائه اطلاعاتي درباره شكل و ابعاد و تقسيم بندي آبهاي آن اختصاص دادم
ابعاد و حجم درياي مازندران: درياي مازندران هيچگونه راه خروج آب ندارد. طول سواحل اطراف اين دريا 5580 كيلومتر است كه با احتساب سواحل خشكي مربوط جزاير، به هفت هزار كيلومتر ميرسد. در اين بين در حدود 725 كيلومتر متعلق به ايران. اين درياچه با توجه به اينكه وسيعترين درياچه كره زمين است اما وسعت آن دائم در حال تغيير است. وسعت اين درياچه در حدود 436 هزار كيلومتر مربع و حجم آب آن در حدود 77 هزار كيلومتر مكعب است و حداكثر حجم ثبت شده از اين درياچه 89600 كيلومتر مكعب بوده و حداكثر عمق آن 1025 متر است و ميانگين عمق آن 184 متر است. سطح آب اين دريا پايينتر از آب اقيانوسها است و اين سطح در حال نوسان است. درياي مازندران داراي كشيدگي در راستاي نصف النهاري است و در امتداد شمال جنوب در حدود 1204 كيلومتر طول دارد كه گاه تا حدود 1225 كيلومتر نيز مي رسد. بيشترين عرض اين درياچه در حدود 566 كيلومتر است و در ناحيه شبه جزيره آپشورون (آبشورون) به 204 كيلومتر ميرسد. به همين جهت ميانگين عرض اين درياچه در حدود 330 كيلومتر در نظر گرفته مي شود.

تقسيم بندي جغرافيايي درياچه: سطح اين درياچه به سه قسمت تقريبا مساوي تقسيم شده است كه به بخش شمالي، مياني و جنوبي تقسيم شده است ولي حجم اين سه بخش با هم قابل مقايس نميباشد. بخش شمالي 29 درصد از سطح را شامل مي شود و در حدود يك درصد از حجم را به خود اختصاص داده است. وسعت آن بين 92750 تا 126596 كيلومتر مربع و عمق ميانگين آن 6 متر است و حداكثر عمق آن 10 متر و در حدود 20 درصد از محدوده منطقه شمالي كمتر از 1 متر عمق دارد.مرز جنوبي بخش مياني مابين دماغه كولي Kuuli در سواحل تركمنستان و جزيره Zhiloy درنزديكي بندر باكو است. مساحت اين بخش 36 درصد و حجم آن 35 درصد درياچه است. وسعت بين 133560 تا 151626 كيلومتر مربع و ميانگين حجم آن 26400 كيلومتر مكعب است. ميانگين عمق 175 متر و عميق ترين نقطه منفي 790 متر است. بخش جنوبي نيز 35 درصد سطح درياچه و 64 درصد از حجم را شامل مي شود. عميق ترين قسمت درياچه با عمق 1025 متر در اين نقطه است. مساحت آن بين 144960 تا 151018 كيلومتر مربع و ميانگين حجم آن 48300 كيلومتر مكعب است. ميانگين عمق درياچه در اين قسمت در حدود سيصد متر است.

علاوه بر سه منطقه ذكر شده يك منطقه ديگر نيز وجود دارد. خليج قره بغاز كه در پهلوي شرقي درياچه قرار دارد، عمق ميانگين ده متر دارد و وسعت آن پانزده هزار كيلومتر مربع است كه معادل سه درصد از وسعت درياچه است. آب اين خليج در حدود3 تا 4 متر پايينتر از آب درياچه است. نام اين خليج، تركي است و معني آن گلوگاه سياه و يا گلوگاه سياه سيري ناپذير است. علت اين نام اين است كه چون اين منطقه خشك و گرم است، آبهايي كه از درياچه وارد مي شود تبخيرمي شود و لذا هيچوقت پر نميشود. اين خليج از طريق يك تنگه باريك به پهناي 110 تا سيصد متر و به طول هشت تا ده كيلومتر با درياچه ارتباط دارد. در هر ثانيه 200 تا 300 متر مكعب از آبهاي درياچه در اين خليج تبخير مي شود.

اطلاعات هيدرولوژي: آبهاي موجود در درياي مازندران از لحاظ حجم، به سه بخش تقسيم ميشوند. اولين بخش شامل آبهاي منطق شمالي درياچه، بخش دوم شامل آبهاي منطقه مياني و جنوبي و بخش سوم آب موجود در خليج قره بغاز است كه در سواحل شرقي درياچه واقع شده است. از ميان اين سه بخش، منطقه دوم از همه بزرگتر است و در حدود 99 درصد آب اين درياچه را در خود جاي داده است و دو سوم سطح را نيز شامل مي شود. بسياري از محققان اعتقاد دارند كه اين بخش از درياچه، كاسپين واقعي را شامل مي شود. شوري آب درياچه عموما ثابت است و در حال حاضر با كمي افزايش در حدود 12 تا 13 گرم در ليتر است و اين عدد شوري معمول اين درياچه است. اين بخش از درياچه شامل بيشترين مقدار از موجودات زنده منحصر به فرد اين درياچه است و باقي مانده ساكنان قديمي تتيس هستند. عميقترين نقطه درياچه نيز در بخش جنوبي قرار دارد و نزديك به يك كيلومتر عمق دارد. يك سوال در اينجا وجود دارد و اينكه چرا اين درياچه داري آب شور است؟ با وجود اينكه آبهاي ورودي به اين درياچه شيرين هستند اما چون اين درياچه باقي مانده از اقيانوس قديمي تتيس است لذا شوري را از آن آب به ارث برده است. اين اقيانوس با ساير آبهاي كره زمين ارتباط داشت. اين درياچه در ابتداي جدا شدن از اقيانوس ميزان شوري آب آن دستخوش تغييرات اقليمي بود و با افزايش باران ميزان شوري كم و با كاهش آن و تبخير آب ميزان شوري زياد ميشد و پس از پايان دوران يخبندان و ورود حجم زيادي از آب به درون حوضه ميزان شوري كمتر از آبهاي ديگر شد. در مقابل بخش شمالي فقط يك درصد از كل آب را دارا هست و وسعت آن معادل يك سوم كل درياچه است. شوري اين بخش پايدار نبوده و دائم در حال تغيير است. شوري آب در اين منطقه در مقايسه با بخش مياني بسيار پايين است و آنها به دليل ورود آب رودخانه ولگا است كه به تنهايي 80 درصد از آب ورودي به اين درياچه را در اختيار دارد. به دليل شوري پايين، بسياري از گونه هاي خاص درياي مازندران در اين بخش ديده نمي شوند و در مقابل بيشتر موجودات آب شيرين در اين بخش زندگي مي كنند و در بخشهاي مياني و جنوبي وجود ندارند. عمق اين منطقه در حدود ده متر است و در طول تاريخ زمين شناسي بارها از زير آب به بيرون آمده است. خليج قره بغاز كوچكترين سطح و حجم را در ميان سه بخش درياچه دارا است. اين بخش را اصطلاحا بخش سوم درياچه مينامند ولي عملا مساحت آن فقط سه درصد از كل را شامل مي شود و حجم آب آن نيز بسيار كم است. عمق اين منطقه از عمق درياچه كمتر است و در ضمن ميزان تبخير در آن بسيار است و به همين دليل ميزان شوري آن بسيار بالا است و شوري آب در حدود 10 تا 20 برابر بيشتر از آب منطقه مياني است و به همين دليل هيچ كدام از موجودات زنده در بخش مياني و جنوبي در اين قسمت زندگي نميكند و فقط موجودات نمك دوست در آن آب فعاليت دارند. اين منطقه در تاريخ زمين شناسي تحولات زيادي را پشت سر گذاشته است.

Wednesday, November 29, 2006

درياي مازندران - شماره اول (caspian sea)

نكته: مجموعه اطلاعاتي كه درباره درياي مازندران ارائه ميشود از منابع گوناگون كه اغلب به زبان انگيليسي است ترجمه شده است. به دليل اينكه اطلاعات جامع و دقيق درباره اين درياچه به فارسي و بصورت فراگير وجود ندارد تصميم گرفتم تا مطالبي را ترجمه كردم با ذكر منبع جهت استفاده ساير محققين در سايت قرار دهم. به دليل حجم مطالب اين مجموعه در چند شماره در سايت بارگذاري ميشود. به اميد مفيد بودن آنها.
مقدمه: درياي مازندران بزرگترين درياچه به لحاظ وسعت و حجم در كره زمين است. اين دريا همچنين بزرگترين حوضه آبريز را دارد كه حدود سه و نيم ميليون كيلومتر مربع است كه معادل ده درصد كل زمين هست. اين دريا داراي ويژگيهاي منحصر هست از جمله پايينتر بودن سطح آب آن از آبهاي آزاد جهان، اين عمق دائم در نوسان است و در ابتداي قرون بيستم در حدود كمتر از بيست و پنج متر و در سال 1977 ميلادي در حدود 29- مي رسد كه يك نوسان چهار متري را نشان مي دهد. سطح آب اين دريا روندي صعودي داشت تا اينكه در اوايل اين قرن روند معكوس پيدا كرد. آب اين دريا شيرين نيست و تقريبا شور است و ميزان اين شوري در حدود يك سوم شوري آب اقيانوسها است. آب اين دريا بر اثر جريانهاي داخلي، تبخير، آبهاي رودخانه ها و چرخش به يك تعادل در شوري ميرسد. درياي مازندران داراي خاستگاه عجيبي نيز هست. اين دريا باقي مانده خليج شمالي اقيانوس تتيس است. درياي مازندران در واقع مانند يك جزيره است به اين معني كه بخشي از آن كه باقي مانده اقيانوس است از ساير اقيانوسها جدا مانده است. اين دريا، دريايي همگن نيست بلكه داراي سه بخش مختلف آبي است و هر بخش داراي خواص فيزيكي و بيولوژيكي خاص خود است.
با توجه به اطلاعات فوق اين نتيجه بدست مي آيد كه به دليل تنوع در خواص فيزيكي آبهاي درياچه مازندران، تنوع زيستي فراواني در آن ايجاد شده است و در نتيجه اظهار نظر درباره انها را مشكل كرده است. آبهاي بخش شمالي داراي بيشترين تنوع گياهي و جانوري را دارد و به سمت آبهاي مياني و جنوبي اين روند قابل پيگيري است اما كمترين تنوع زيستي در آبهاي خليج قره بغاز وجود دارد.
درياچه مازندران از نظر وجود ماهي هاي استروژن (ماهي خاويار) در دنيا شاخص است. اين ماهي از جمله فسيلهاي زنده اي است كه در آبهاي اين درياچه زندگي ميكند.
اين تحقيق تحولات تاريخي عمق آب، محيط فيزيكي آبها و موجودات موجود در آنها را مورد بررسي قرار مي دهد.
سطح آب درياي مازندران در طول تاريخ اين درياچه دائم در حال نوسان و تغيير بوده كه به دليل تعدد اين نوسانات بصورت نمودار آورده شده است.
حوضه آبريز درياي مازندران در حدود 1/3 تا 5/3 ميليون كيلومتر مربع است كه 2500 كيلومتر از شمال و 1000 كيلومتر از شرق و غرب كشيدگي دارد. و درياچه فقط 12 درصد از كل اين مساحت را شامل مي شود. نكته جالب اين است كه حوضه آبريز درياچه 10 درصد از مساحت سياره زمين را شامل مي شود. اين حوضه علاوه بر 5 كشور حاشيه درياچه، تركيه، گرجستان، ارمنستان و ازبكستان را نيز شامل مي شود. تعادل در آب درياچه بر اثر منابع ورودي رودخانه و باران و خروج از طريق تبخير از خليج قره بغار ايجاد مي شود. مهمترين منبع ورودي آب به درياچه، رودخانه ولگا است و حدود 80 درصد آب ورودي به درياچه را تامين ميكند و اين آب ورودي با تبخير جبران ميشود و خليج قره بغاز به تنهايي 5 درصد از اين تبخير را به عهده دارد و جالب اينكه حجم تبخير آب درياچه 5 برابر بارش باران بر روي آن است. بيش از 130 رودخانه به درياچه سرازير مي شود و فقط 9 عدد از آنها داراي دلتا هستند. بزرگترين دلتا متعلق به ولگا، با وسعت 19 هزار كيلومتر مربع است. ميانگين طول اين دلتا 120 كيلومتر و پهناي آن حدود 200 كيلومتر و حدود 500 شاخه ورودي آب دارد. رودخانه هاي ايران 5 درصد از آب جاري وارد شده به درياچه را تامين ميكنند و بزرگترين رود از سمت ايران، سفيد رود با دبي 9/3 تا 67/4 كيلومتر مكعب است و وسعت دلتاي آن 1800 كيلومتر مربع است كه حدود يك دهم دلتاي ولگا هست.
منابع 1 و 2
key word: Caspian sea, georgia, sturgeon, Kara Bogaz gol, Turkey, volga, Sefid rud

Tuesday, November 21, 2006

تنگه سركوه-كنگان Kangan

سالها قبل زمانيكه امكانات امروزي در اختيار بشر نبود، سعي بر اين بود تا انسان خود را با نيروهاي طبيعت همسو كند و نهايت بهره برداري را از آنها ببرد. در اين زمينه ايراني ها يكي از اقوام پيشرو بودند و آثار باقي مانده از اين ابتكارات گوياي اين اداء هست. مدتها پيش يك فرصتي پيش آمد تا براي يك سري از مطالعات زمين شناسي به منطقه كنگان در استان بوشهر سفر كنم. در مدتي كه بر روي سنگهاي رسوبي كار ميكردم با يك سري تنگه هاي طبيعي مواجه شدم كه مدخل ورودي به آنها در حدود 3 تا 5 متر عرض داشت و يك دهليز طويل در حدود 200 متر آنرا به يك حوضه وسيع با ديواره بلند متصل ميكند. فضاي پشت دهليزها به شكل قلبي در عكس ديده مي شود. در طول فصولي كه بارندگي در منطقه وجود دارد آب در داخل اين حوضه ها در لابلاي سنگها و رسوبات قرار مي گيرد و به مرور از ميان اين دهليزها جريان پيدا ميكند و به سمت خارج تنگه ادامه مسير ميدهد و در نهايت به خليج فارس كه فاصله اي حدود 1 كيلومتري است ميريزد. نكته جالب در اين تنگه اين است كه آب تا گرمترين ماه سال نيز در اين دهليزها جريان دارد و باعث شده تا اهالي قديمي منطقه از حدود چند قرن قبل اقدام به احداث يك سري سد و كانال جهت ذخيره و هدايت آب بكنند. اين سد ها در انتهاي معبر باريك كه حدود 3 متر پهنا داشت احداث ميشد و با حفر كانال در داخل سنگها، آب پشت اين سدها را به سمت يك مخزن هدايت ميكردند. اين مخزن از سنگ و ملات ساروج تهيه شده بود. اين كانالها در حدود 40 تا 50 سانتيمتر عرض و حدود 70 سانتيمتر ارتفاع داشت و در سنگهاي آهكي حفر شده بودند. با اين كار گرماي منطقه نمي توانست آب را در حين انتقال تبخير كند. در نهايت اين آبها در يك مخزن نگهداري تا در زمان لازم از آن استفاده شود. من در ديدن تنگه ها و همينطور اين كانالها چنان به هيجان آمده بودم كه توصيف نشدني است. سكوت ميان اين تنگه ها با آنچه كه در تنگه چاهكو در قشم تجرب كرده بودم قابل مقايسه نيست. شما در اينجا ديواه هايي با ارتفاع 200 تا 300 متر مي بينيد و چنان عظمت آنها در من اثر كرد كه گاه دچار ترس هم ميشدم. تنگه هايي كه هيچ وقت خورشيد به كف آنها نميتابد.
كليد واژه: Bushehr, Kangan, persian gulf, qeshm

Sunday, November 19, 2006

كاروانسراي سنگي و ميل علي آباد

اين كاروانسرا در پنجاه كيلومتري شمال شرقی شهرستان قم بخش مرکزی گردنه علی آباد در شرق روستای علی آباد و كنار روستاي قلعه سنگي واقع شده است. اين كاروانسرا با شماره سه هزار و هشتصد و بيست و هفت به ثبت رسيده است و بر اساس آنچه كه بر روي پلاك ثبتي آن ذكر شده مربوط به دوره سلجوقي است. البته صحت اين مسئله با مقايسه با ساير كاروانسراهاي اين دوره و نوع مصالح بكار رفته به خوبي قابل درك است.اين کاروانسرا به صورت چهار ايوانی و به شکل مربع است و هر يک از اضلاع آن به شصت و شش و هفتاد سانتيمتر می رسد. ايوانهای اين کاروانسرا عميق با پوشش طاق گهواره ای و در انتهايشان راهی برای ورود به اصطبل قرار دارد. اصطبلها که در پشت ايوانها و اطاقها قرار دارند نيز به اطاق گهواره ای شکل پوشيده شده اند اطاقهايی که مستقيما با هوای آزاد ارتباط دارند برای قرار دادن توشه و بار مسافران است جهت ساخت بنا ابتدا حصار عظيمی مجموعه ساختمانهای اين کاروانسرا را احاطه کرده و داخل آن حصار که دو متر و ده سانتيمتر سانتی متر تا سه متر ضخامت دارد و برجهاي متعددی آن راحمايت می نمايند. بقيه تاسيسات با ارتفاعی برابر با نصف ارتفاع حصار جای داده شده است. سردر ورودی بنا درشرق واقع شده و مانند سردر رباط کريم بسيار پيش آمده است با اين فرق که اينجا در طرفين سردر دو طاقچه تعبيه کرده اند بطوريکه ازسنگينی جرزهای آن سردر کاسته است، خود مدخل کاروانسرا عريض تر و بلندتر است. در بالای آن کتيبه ای وجود داشته است که ريخته است ، ولی اثرش مشهود است. در داخل مدخل کاروانسرا دو اطاق برای نگهبانان ساخته شده است. درساخت اين بنا از سنگهای قلوه دربرخی موارد تراشيده و آجر و ملاط گچ استفاده شده است اين بنا شباهت زيادی به رباط کريم و رباط شرف و کاج محمد آباد (شمالشرق قم) دارد ، وبيشتر جنبه عام المنفعه داشته است. ميل سنگی علی آباد: ميل علی آباد درخارج بناي اصلي كاروانسرا و بر فراز يك كوه (با جنس سنگهاي آتشفشاني كه در ساخت بنا نيز از آن استفاده شده) در نزديكي كاروانسرا است قرار دارد. اين بنا با كارونسراي سنگي همزمان است و متعلق به دوره سلجوقي است. اين بنا برروی تپه ای مشرف بر دشت که ارتفاع آن ازسطح دشت بين 70 تا 75 متر است واقع گرديده است نمای ميل از سنگ لاشه و کمی قواره شده و ملاط گچ زبره می باشد. ارتفاع حدود هشت متر و نيم و قطر قاعده آن حدود چهار متر و محيط آن حدود سيزده متر است شکل اين ميل استوانه ای می باشد و در درون آن تاارتفاع دو متر با لاشه سنگ پرشده است و پس از آن به صورت مناره با پله های مارپيچ يا حلزونی تا پشت بام می رود. قطر درونی بنا حدود يك متر و هشتاد و ضخامت ديوار در پائين بنا يك متر و بيست و در بالای ميل به نود سانتیمتر می رسد. در درون اين ميل اثر سه پاگرد به چشم می خورد ارتفاع کف تا پاگرد اول دو متر و ارتفاع پاگرد اول تا پاگرد دوم سه متر می باشد و ارتفاع باقی مانده بعد از پاگرد سوم به نود سانتیمتر میرسد. ورودی اين بنا در جبهه شرقی تعبيه شده با عرض نود و پنج سانتیمتر و ارتفاع صدونود سانت. ساقه ميل بر روی صفحه اي مربع به ارتفاع پنجاه و پنج سانتیمتر واقع گرديده. ساخت ميل به صورت چينه ای انجام شده است که ارتفاع چينه ها بين شصت تا هشتاد سانت متغير بوده که در بين رديف چينه ها از يک رديف نی و ملاط گچ جهت جلوگيری از رانش ها و مهار بنا استفاده شده است البته اين وضعيت درقسمت بالای ميل توسط الوار و تخته انجام شده است. ميل علی آباد ازلحاظ سوق الجيشی دربهترين نقطه واقع گرديده بطوريکه درزمان حياط و آبادانی راههای کاروانرو و دردوره سلجوقی اين ميل راهنمای کاروانهايی راکه ازسمت کاشان به سمت قم و از آنجا به سمت ری و به عکس در حرکت بودند رابرعهده داشته است. در بعضي از گزارشها كاروانسراي علي آباد را به قلعه معرفي كردند كه با توجه به مشرف بودن كوه به آن با كاروانسرا ارتباط ندارد. موقعيت ميل به گونه اي است كه در زمان غروب خورشيد كه زمانهاي ورود كاروان به كاروانسرا است، چون آفتاب از پشت ميل ميتابد، لذا كاروانهاي موجود در دشت اين ميل را ميبينند و در نتيجه كاروانسرا كه از ديد پنهان است را پيدا ميكنند. اين ميل نيز براي ديده باني طراحي نشده زيرا اختلاف ديد قابل توجهي از قاعده تا نوك ندارد.


Saturday, November 18, 2006

جايگاه ژئوپارك در ايران و جهان (Geoparks)

سازمان علمي فرهنگي يونسكو، ژئوپارك را يك محدوده معين جغرافيايي تعريف مي‌كند كه شامل چند پديده خاص و زيباي زمين‌شناسي است. در اين محدوده ممكن است علاوه بر جاذبه‌هاي زمين‌شناسي تعدادي جاذبه‌هاي طبيعي، فرهنگي، هنري و تاريخي هم وجود داشته باشد.
"شناسايي ژئوپاركها و پديده زمين‌شناسي، معرفي و تبليغ آن براي بازديد، بدون در نظر گرفتن ملاحظات ژئوتوريسم و تمهيدات حفاظتي و آگاه ‌سازي عمومي مي‌تواند زيانهاي جدي و غيرقابل جبراني را به آن پديده وارد كند. عدم توجه به موضوع حفاظت و نگهداري از پديده‌هاي زمين‌شناسي در كشف و استخراج معادن، ايجاد بندرگاه‌ها، راه‌ها و جاده‌هاي مواصلاتي، انتقال انرژي از طريق حفر كانال، لوله‌هاي نفت، گاز، آب و نصب دكل‌هاي برق و مخابرات، بستن سد و بند و تغيير مسير رودخانه‌ها باعث نابودي ژئوپاركها و تخريب جاذبه‌هاي زمين مي‌شود كه براي پيدايش و شكل‌گيري آن ميليون‌ها سال وقت صرف شده است."
ژئوپاركها برخلاف آنچه كه بيشتر زمين شناسان ميپندارند كه بايد يك منطقه با پيچيدگي هاي زمين شناسي باشد، برعكس مناطقي هستند كه از نظر زمين شناسي اغلب ساده هستند و يا در وسعتهاي زياد تنوع زيادي ندارند و اغلب از نظر ديداري چشم نواز هستند. مثالهايي از اين نوع پديده ها را ميتوان مشابه آنچه كه در منطقه قشم بعنوان يك پديده فرسايشي و يا درياچه نمك قم كه يك پديده زمين شناسي است مثال زد. علت اين ويژگي در اين است كه بطور غالب آن پديده ساده و ارائه اطلاعات درباره آن به بيينده آسان باشد.
اهميت ژئوپاركها در ايران و جهان: ثبت محدوده هايي مشخص با عنوان ژئوپارك در دنيا سالهاست كه رواج دارد و تاكنون سي وسه ژئوپارك در دنيا به ثبت يونسكو رسيده است ولي در ايران، اين رشته از صنعت گردشگري ناشناخته باقي مانده است و برگزاري تورهاي سازمان يافته تخصصي اكوتوريستي كه توسط دفاتر خدمات مسافرتي و جهانگردي برگزار مي‌شود كمتر از انگشتان دست مي‌باشد. در حال حاضر چين اولين كشور آسيايي است كه دوازده ژئوپارك دارد و اروپا نيز بيست و چهار ژئوپارك دارد. همچنين تعداد سيزده ژئوپارك نيز در دومين كنفرانس بين المللي ژئوپاركها در بلفاست در ايرلند شمالي مورد تاييد قرار گرفته است كه ژئوپارك جزيره قشم اولين ژئوپارك ايران و خاورميانه و دومين كشور آسيايي است.
عدم استفاده صحيح از جاذبه هاي طبيعي، تاريخي و زمين شناسي در ايران و همينطور برگزاري برنامه هاي متعدد سفر توسط دفاتر خدمات مسافرتي به اين مناطق باعث افزايش سرعت تخريب آنها مي شود. اين اتفاق زماني شدت بيشتري مي‌گيرد كه جاذبه هاي طبيعي و زمين شناسي در نزديكي كلان شهرهايي مانند تهران واقع شده باشد و دسترسي به آنها ساده و ديدار از آنها براي مردم به منظور تفريح به صورت يك عادت در آمده باشد. چنين وضعيتي نه تنها منابع و درآمدي را نصيب كشور و جوامع محلي همجوار اين آثار و پديده‌ها نخواهد كرد بلكه مزاحمت‌هاي اجتماعي، آلودگي صوتي، ترافيك، افزايش زباله‌ها و پسماندها را براي جامعه ميزبان به ويژه شهركها و روستاهاي اطراف به وجود خواهد آورد. آنگاه به جاي اينكه جامعه ميزبان و ساكنين محلي به داشتن چنين پديده‌هايي افتخار كنند از همجواري با آن احساس خستگي و نارضايتي كرده كه عامل بسيار خطرناكي براي از بين رفتن و نابودي اين آثار و پديد‌ها است.
"با توجه به اين شرايط ضروريست تا كليه ميراث زمين شناسي كه قابليت جذب گردشگر داخلي و بين‌المللي را دارند در وهله اول توسط سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و سازمان حفاظت محيط زيست در فهرست ميراث آثار طبيعي ملي ثبت و حفاظت و در مرحله دوم جهت ثبت در فهرست ميراث جهاني يونسكو به دبيرخانه آن سازمان پيشنهاد گردد."قطعاً ثبت پديده‌هاي زمين شناسي در فهرست ميراث جهاني نيازمند تدوين برنامه جامع حفاظتي، ساماندهي، بهره‌برداري، نظارت و ارايه طرح‌هاي مدون در چهارچوب ملاحظات زيست محيطي و در راستاي توسعه پايدار خواهد بود كه بتواند توجيه لازم و كافي را براي دفاع در مجمع عمومي داشته باشد. بدون شك ثبت اين آثار در فهرست ميراث جهاني علاوه بر ارتقاء جايگاه ايران در صنعت گردشگري و ميراث طبيعي جهان، نقش قابل توجهي در معرفي جاذبه‌هاي منحصر به فرد ايران در بازارهاي بين‌المللي گردشگري به منظور جذب گردشگر بيشتر و كاهش تهديدها و تعرضات خارجي خواهد داشت."

ژئوتوريسم (Geotourism)

من بعنوان كسي كه سالهاست صرفا بعنوان يك زمين شناس فعاليت داشت، هميشه علاقه مند به ديدن ايران و پديده هاي زمين شناسي آن و همينطور پديده هاي طبيعي و آثار تاريخي بودم اما هر وقت صحبت از رفتن و راه اندازي يك برنامه به نيت ديدن موضوعات زمين شناسي بويم هميشه فكر ميكردم كه بايد با چند نفر زمين شناس اقدام به اين برنامه كنيم. چند سال پيش من در تلاش براي برقراري يك طرح براي مشاهده جاذبه هاي زمين شناسي شدم كه در اين راستا با افرادي كه سالها در زمينه تورهاي طبيعت فعاليت داشتند آشنا شدند و در نتيجه اين آشنايي، من متوجه شدم كه چيزي كه من بعنوان ژئوتوريسم ميدانستم بسيار با آن چيزي كه وجود دارد متفاوت است. امروز متوجه شدم كه فقط ما زمين شناسها به زمين و پديده هاي آن علاقه مند نيستيم بلكه بسياري از افراد هستند كه عاشق طبيعت هستند ولي تا به حال هيچ كس طبيعت را از دريچه زمين شناسي براي آنها تشريح نكرده است. من مدتهاست كه به بسياري از نقاط ايران كه آرزوي ديده آنها را داشتم سفر كردم در صورتي كه هيچ زمين شناسي با من نبوده و همراه من از همه تخصص ها بودند و بايد تجربه كنيد وقتي كه چيزي براي من به دليل تعدد مشاهده، عادي شده براي اين افراد چقدر دلربا هست. بايد باشيد و ببينيد كه چطور بي وقفه از شما سوال ميكنند و تازه ميفهميد كه آيا از زمين شناسي چيزي ميدانيد يا فقط درس خوانديد و نمره گرفتيد. بگذريم، در اين راستا براي من فرصتي پيش آمد كه من توانستم اقدام به راهنمايي بعضي از تورها با اهداف طبيعت و كمي هم زمين شناسي داشته باشم ولي در نهايت متوجه شده چيزي بيشتر از بردن تور نياز آن احساس مي شود، مطالعه بر روي جاذبه هاي زمين شناسي و طبيعي ايران است. براي همين در اين نوشته تصميم به معرفي اين بخش از صنعت توريسم دارم.
ژئوتوريسم نوعي توريسم فرهنگي و طبيعي است كه ارتباط تنگاتنگ با پديده هاي زمين شناسي دارد و گاه باعث جذب بيننده هاي متخصص مي شود. ژئوتوريسم بر پايه بسياري از اكتشافات عجاب انگير رخ مي دهد كه در نتيجه آن باعث كشف ميراث طبيعي مي شود. آنچه كه گفته شد تنها در معني محدود نمي شود بلكه دامنه وسيعي از پتانسيلهاي توريسم طبعيت را در دل خود جاي ميدهد. امروزه در كشور ما هنوز چيزي بعنوان ژئوتوريسم معرفي نشده و عملا به اين شاخه از توريسم مجالي داده نشده در صورتي كه اغلب افراد براي مشاهده پديده هايي ميروند كه كاملا در اين دسته قرار دارد مانند تورهاي كوير. يكي از عاليترين صفات زمين شناسي اين است كه هر كجا برويد زمين هم هست. امروزه در بيشتر كشورهاي دنيا ، ژئوتوريسم ، واژه اي شناخته شده است . گردشگران داخلي و خارجي از پديده هاي منحصر به فرد و ديدني هاي مربوط به علوم زمين ديدن مي‌كنند و لحظات شاد و مفرحي را در كنار خانواده و دوستان سپري مي‌نمايند.
ژئوتوريسم زيرمجموعه توريسم پايدار بوده و هدف آن حفظ منابع گردشگري در مقاصد است. يعني هدايت گردشگران به نحوي كه محل مورد بازديد براي نسلهاي آينده هم همانطور باقي مانده و قابل استفاده باشد. ژئوتوريسم اين امكان را براي محققان و بهره ‌برداران به وجود آورده است كه بتوانند محيط را بهتر و كيفيت بازديد را ارتقاء دهند به طوري كه دخالت انسان در زمين منجر به نشان دادن برجستگي ويژه و تازه‌اي از طبيعت گردد. در ژئوتوريسم تلاش بر اين است كه دخالت و تصرفي توسط انسان در محيط صورت نگيرد اما به ناچار اگر اقدامي صورت گرفت اين اقدام بايستي منجر به كمال در طبيعت شود. ايجاد تغيير نبايستي ناسازگاري با محيط داشته باشد و چهره منطقه را دگرگون و ناهمگون كند. در ژئوتوريسم، طبيعت دائم توسط فرسايش آبي و بادي در حال تنوع و دگرگوني است. اين دگرگوني توسط خود عوامل فرسايش طبيعي شكل مي‌گيرد نه انسان.
در ژئوتوريسم هم مانند اكوتوريسم نقاط اشتراك زيادي وجود دارد. چنين سفرهايي هم براي افراد بومي و هم براي توريست ها، منافع مشترك دارد. رونق اقتصادي در حوضه محلي كه ميتواند با خريد توليدات محلي از افراد همراه باشد و يا جذب افراد محلي در مشاغلي شامل حفاظت از آثار زمين شناسي و يا راهنمايي مسافران صورت گيرد. حفظ سلامت محيط طبيعي يكي از مهمترين توصيه ها به همه مسافران طبيعت است.

Monday, November 13, 2006

گلفشان در ايران و جهان (Mud volcano)

درباره گلفشانها در بسياري سايتها مطالبي نوشته شده كه به جز موارد كمي، مابقي به درستي به زمين شناسي گلفشانها اشاره كرده است. با اين مقدمه با فرض اينكه شما به هيچكدام از اين سايتها دسترسي نداريد، من اشاره مختصري به زمين شناسي و نحوه تشكيل آنها ميكنم. مطلبي كه در زير مي آيد متن ترجمه شده از سايت ويكي پديا و سازمان زمين شناسي آمريكا است. گلفشانها، مخروطهايي از جنس گل رس هستند كه اغلب بين يك تا دو متر ارتفاع دارند. اين ساختها بطور عمده حالتي موقتي دارند. گلفشانها هم در خشكيها ديده ميشوند و هم در اقيانوسها. اين ساختها در ارتباط با ذخاير هيدروكربني و همينطور مناطق تكتونيكي در حال فرورانش و همينطور كمربندهاي كوهزايي در ارتباط هستند. در موارد خيلي نادر هم با آتشفشانها مرتبط ميشوند. نحوه تشكيل آنها هم بر اثر گازهايي كه بر اثر دلايل اشاره شده در بالا آزاد ميشود، در هنگام صعود از لايه هاي گلي در راستاي زونهاي شكسته شده و يا ضعيف، گل را نيز با خود به بالا ميآورد و به مرور ساختمانهاي مخروطي شكلي را ايجاد ميكنند. گازهايي كه خارج مي شوند در حدود هشتاد و شش درصد متان و مقادير جزئي دي اكسيد كربن و نيتروژن است و مايعات همراه گل بشتر آب و گاه شامل مواد اسيدي و يا آب شور و يا سيالات هيدروكربني است. گلفشانها بر خلاف گفته بعضي از راهنمايان تورهاي طبيعت در ايران كه فقط در ايران ديده مي شوند، در كشورهاي ديگر مانند جنوب شرق اكراين، سيسيل در ايتاليا، آذربايجان، اطراف درياي سياه، پاكستان، منطقه ژينگ جيان در چين، اندونزي و هندوستان، آمريكا، ونزوئلا و منطقه آمريكاي مركزي وجود دارد. ابعاد گلفشانها بسيار متغير است و در موارد تا حدود هفت صد متر ارتفاع نيز ميرسد. در ايران گلفشانها در دو منطقه سيستان و بلوچستان خصوصا در منطقه چابهار و همينطور منطقه گميشان ديده ميشود. علاوه بر اينها درمنطقه خاش نيز يك نمونه گلفشان وجود دارد. نقشه پراكندگي گلفشانها در جهان. عكسها از الف. جليلي

گنبدهاي نمكي (Saltdome)

در ايران تعداد زيادي گنبد نمكي وجود دارد. گنبدهاي نمكي در زمره زيباترين وعجيب ترين پديده هاي زمين شناسي محسوب مي شوند. بطور کلی برجستگیهایی که توسط نمک به علت حرکات صعودي آن ایجاد می‌گردد، گنبد نمکی نامیده می‌شود. گنبدهاي نمكي در واقع ساختارهاي گنبدي شكلي هستند كه هسته آنها تماما از نمك تشكيل شده است. نمك به دليل خاصيت پلاستيكي كه قابليت شكل پذيري به آن ميدهد ميتواند بر اثر فشار هايي كه به آن وارد ميشود از طريق يك منطقه كم فشار خود را رها كند و به بالا صعود كند. در نقاطی که گنبدهای نمکی یافت می‌شود، اغلب در زيرزمین لایه‌های ضخیمی از نمک موجود است که به لایه‌های تغذیه کننده گنبد نمک موسوم است. ضخامت این لایه‌های نمک متفاوت و در موارد استثنایی از هزار متر بیشتر است. سطح فوقاني گنبدهاي نمكي از سنگهاي رسوبي و يا سنگهاي آذرين پوشيده شده است كه البته به محيطي از آن خارج مي شود بستگي دارد. مثلا در بعضي مناطق سنگهاي فوقاني در مسير بالا آمدن توده نمك از سنگهاي آتشفشاني تشكيل شده اند و لذا نمك آنها را نيز با خود به بالا مي آورد. گنبدهاي نمكي الزاما به شكل دايره اي در سطح ديده نمي شوند و شكل آنها تحت تاثير عوامل گوناگون است. مثلا گنبدهايي در منطقه سمنان و هرمزگان وجود دارد كه دايره اي هستند و يا گنبد نمكي قم تقريبا بيضوي است و بعضي شكل خاصي ندارند. يكي از جاذبه هاي گنبدها از نظر ديداري، رنگها و لايه بندي هاي زيباي موجود در آنها است. در بسياري از آنها به دليل آغشتگي به تركيبات آهن به رنگهاي زرد و قرمز بصورت متناوب درآمده اند. گنبدهاي نمكي يكي از ثروتهاي خداداي به ما هستند. آنها علاوه بر اينكه منبع خوبي براي تامين نمك هستند، ميتوانند يكي از جاذبه هاي زمين شناسي در ايران محسوب شوند. درايران بيش از صد گنبد نمكي وجود دارد. اما در اين بين بيشتر گنبدهاي نمكي موجود در هرمزگان براي افراد شناخته شده است. خوشبختانه اين پديده هاي زمين شناسي به دليل اينكه در مناطق خوش آب و هوايي نيستند و همينطور امكان رشد گياه بر روي آنها كمتر است لذا محيطي كه بتواند افرادي كه به دنبال خوشگذارني و آلوده سازي محيط طبيعت هستند را به سوي خود جلب نميكنند و اغلب بصورت بكر و دست نخورده هستند. اين امتياز باعث ميشود تا بتوان با درايت و برنامه ريزي، گروه هاي علاقه مند به طبيعت و زيبايي هاي آن را براي مشاهده جمع آوري كرد. از امتيازات ديگري كه در اين نوع برنامه هاي بازديدي وجود دارد، امكان مشاهده دانش آموزان و دانشجويان از نحوه رشد و تبلور نمك و كانيهاي ديگري كه به فراخور هر گنبد نمكي بر روي آن ديده ميشود. از نكات بسيار با اهميت اين است كه هيچگاه بدون تجهيزات مناسب و يا بدون راهنماي با تجربه اقدام به صعود و راهپيمايي بر روي اين گنبدها نكنيد زيرا به دليل اينكه نمك بر اثر فرسايش اشكالي كاملا تيز و برنده پيدا ميكند و ديگر اينكه گاه در زير يك منطقه به دليل انحلال كاملا خالي شده و ممكن است بر اثر فشار خرد شود و افراد در آن سقوط كنند. _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _